پنجره آبی... همیشه ولی تنها

در گستره ‌ادبیات وموضوعات مهمی دیگر

پنجره آبی... همیشه ولی تنها

در گستره ‌ادبیات وموضوعات مهمی دیگر

درخت

من آن درخت عاشقم که ساحلی است جای من‌

صدای رودخانه‌یی نشسته در هوای من‌

ز ابرهای قبله هم تمتعی نمی‌برم‌

مرا بهار می‌کند حضور آشنای من‌

ز آب و خاک آتشی قد و قیام کرده‌ام‌

زمین عاشقانه‌یی گرفته است پای من‌

به برگ برگ من دلی ز انتظار می‌تپد

به شاخه شاخه می‌دود جنون ریشه‌های من‌

هزار بار دیگرم سر شکوفه‌کردن است‌

از این زمین‌، از این هوا، اگر رسد نوای من‌

نظرات 2 + ارسال نظر
مژگان یکشنبه 18 بهمن‌ماه سال 1388 ساعت 04:05 ب.ظ http://khabeeshgh.blogsky.com

سلام دوست خوبم.................امروز وبم یکساله شد...............دوست دارم همونطور که همیشه بهم لطف داشتی و سر میزدی امروزم بیای....البته این دفعه یکم زحمتت بیشتره!!!!اخه ازت میخوام نظر واقعیتو در باره این وب و هر چیز دیگه ای که فکر میکنی بهم کمک میکنه بگی.........راحت و بدون تعارف......منتظرم ها......بابای

سلام عزیزدلم....... واقعاْ خیلی عالیه آه من بدون تعارف میگم والا اگر زحمتی بیشتربکشی خیلی خوب میشه .. واسی این هم میگم که تو خودت گلی وکارت نیز گلی ..........بابا بای دیگه ........بایییییییییییی
نظریادت نره ........

مژگان پنج‌شنبه 10 تیر‌ماه سال 1389 ساعت 12:50 ق.ظ http://khabeeshgh.blogsky.com

سلام.......اپم بدو بیا....[گل]

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد