پنجره آبی... همیشه ولی تنها

در گستره ‌ادبیات وموضوعات مهمی دیگر

پنجره آبی... همیشه ولی تنها

در گستره ‌ادبیات وموضوعات مهمی دیگر

درس

من را
آزادی را٫ مرگ را٫ مطلق را
زمان بی او را
از بر میکنم
آغاز که می شوم
بی آینه٫ بی مهتاب٫ بی آب
یک هو٫ بی او
من !
نفس داغ
بر گردن کسی که همیشه
یک خواب از من جلو تر ست
من
در گرمای ٱخرین روز تابستان
که میداند گر گرفتن از عشق
چه طعمی دارد
من ! آزاد برای مردن
زمان بی او را از بر میکنم

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد